این اثر نگاهی است ویژه درقالب یک نمایشنامه به زندگی محمدرضا شاه و برش گونهای کلی، از دوران سلطنت او براساس اسناد و حوادث تاریخی.
ربیحاوی توانسته دراین نمایشنامه، خود را به زندگی محمدرضا شاه نزدیک سازد و زوایای روحی و روانی شخصیت او را، هم به عنوان شاه و هم به عنوان یک فرد عادی، مورد بررسی قراردهد.
محور این نمایشنامه رابطه فرد با قدرت و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها بر یکدیگر است. درخلال این نمایشنامه میتوان به اعتقادات، تزلزلها، ضعفها و دغدغههای شاه در دوران زمامداریاش آشنا شد و همچنین میتوان با نقش و میزان تأثیرگذاری اطرافیان بر تصمیمگیریهای پادشاه ایران، بهخصوص تأثیر و نفوذ خواهر دوقلویش، اشرف پهلوی و ملکه مادر و دیگر مقامات و نزدیکان به او آشنا شد.
ربیحاوی در این اثر تلاش میکند بدون پیش داوری و یا دخالت دادن گرایش سیاسی خاص به شخصیت شاه همانطوری که او آن را میبیند، نزدیک شود. قاضی ربیحاوی خود در مورد این نمایشنامه میگوید:
«من معتقدم به گذشته باید با دیده شک نگاه کرد، یکی میگوید شاه بد بود یکی میگوید خوب. این نگاه سیاه و یا سفید دیدن تاریخ است.»
تلاش او در این نمایشنامه کنار گذاشتن همین نگاه است.